نکات چپترهای کوتاه MHM قسمت دوم
بیشتر در مورد بچه های اعضاست. کنارشون نوشتم کی اند. یه چند تا فکت در مورد شون تو کپشن نوشته بود که برای تون مینویسم.
آستروفِل خیلی لیلیان رو دوست داره و عشقولانه زیاد میکنه که باعث خجالت کشیدن لیلی میشه. ایشون از بچگی عاشق لیلی بوده و تو نوجوانی باهم قرار میزارند. الان بچه اند. این دو تا بین بچه های وینکس از همه بزرگتر اند.
رویال و رایان ( این چه اسمی اخه)، از اون بچه باهوش های باحال اند. بیشتر پیش مامان بزرگ لونا شون بودند و کتاب، بهترین دوست شون بود. اون کتاب ها هم *اهم* رمان اند *اهم* از نوع عاشقانه.
خانم فرانسیس هم یه بار تو مال همواره جادویی معرفی کردم، اونجا معلم، اینجا ناظم هست .
تو دومی اون مو طلایی اسم ش رایان که شباهتی به اون قبلی نداره ولی اینجور نوشته بود. خیلی اهل مد و فشن نیست ولی خب با مد روز پیش میره و افکار فشن ش متفاوت تر از مامان ش.
اون مو قرمز هم، راوِن که تو قسمت سوم بیشتر میشناسیمش. ایشون هم برخلاف رایان، تو همه چیز بد مثل فشن، غذا و .... ولی خب این هم سلیقه ایشون دیگه، ایشون دختر هستند.
تو سومی، راون رو که داریم. ایشون خیلی بابایی هست و افتخار میکنه که شبیه به بابا ش. بچگی، روی زَپ ( ن پ زیپ) کراش داشت، بعد تو دبیرستان با دنیل آشنا شد، ازش خوشش اومد و براساس نصیحت مامان ش که اویزون کسی که دوست ش نداری، نشو. دیگه با دنیل قرار گذاشت. از زپ هم یه سال بزرگتر هست
بردارش لیریک رو داریم. خانواده ش به لیریک( این چه اسمی اخه)، خیلی توجه میکردند چون فکر میکردند مریض و نمیتونه چشم هاش رو باز کنه. بعدا فهمیدند که با اینکه چشم هاش رو باز نمیکنه، میتونه ببینه و لالی انتخابی داره( خود هم نفهمیدم) از امواج صوتی برای دیدن و صحبت کردن، استفاده میکنه.
زپ هم که پسر بلوم هست که تو دبیرستان از دنیل همین جور الکی خوشش نیومد. ولی همچنان راون رو دوست داره. از نوع دوست نه از نوع عاشقی. ولی لیریک اینجور فکر نمیکنه.
زیپی و دونه برف اسم های دوستانه همدیگه اند، فراستیپ به خاطر گذشته مامان ها شون فکر نمیکنه بتونند دوست بشند ولی زیپ معتقد که میتونند، از اونجایی که مامان ش میتونه آدم های بد رو خوب کنه، مثل مادرش عمل میکنه. لیریک هم از پسر آیسی خوشش نمیاد.
تو بعدی بچه های بلوم و دیاسپرو رو داریم. امی و امرالد، بیشتر وقت ها باهمدیگر رقیب اند و بیشتر وقت ها امرالد برنده میشه. دیاسپرو تو این کمیک با پسری از سرزمین استاکر( کمبود اسم داری مگه؟)، ازدواج کرد و دارند به خوبی خوشی زندگی شون رو میکنند. جاسپر، یه ترسو، البته به بدرفتاری های بقیه باهاش هم مربوط میشه. با یه دسته از بچه های وینکس هم گروه و این اذیت ها معمولا به خاطر کار های گذشته مادرش. جاسپر هم با ادوارد مورد رقابت و قضاوت قرار میگیره که ادوارد برنده میشه. یه چیز جالب، دیاسپرو تو ایتالیایی یعنی سنگ یشم. دختر ش، امرالد یعنی زمرد و پسر ش هم انگلیسی اسم مادرش یعنی همون یشم. یه چیز جالبتر ادوارد از امرالد خوشش میاد.
تو بعدی نکته ش رو خودش گفته ولی برای یه نکته اضافی مردان یوشینویا و تکنو نینجا، تو فصل ۲ قسمت ۱۴ وینکس کلاب، معرفی شدند.
تو مال فلورا نکته جدید نیست ولی تو مال برندون یه نکته ترجمه هست. منظورم از زن باز یعنی پسری که خوشگل و با خانم ها لاس میزنی و قصدش، همین حرف زدن باهاشون. کار دیگه نداره.
اگه از فکت پسرها، مال برندون رو که تو وب عشق وینکس گذاشتم رو خونده باشید میدونید که لاس زد خوبی. سر جمع با 29 تا دختر لاس زده از پری بگیر تا جادوگر، خخخ. یه فکت ناگفته مجله فورکیدز از برندون، برندون از خانواده پولدار اومده.یه فکت دیگه از طرف سازنده این کمیک، گفت که برندون یه خواهر بزرگتر داره.
کمیک کوتاه اخر هم که در مورد استلا برای دختر کوچولو های اعضا، لباس بدترین دشمن شون رو طراحی کرده و برای شون پست کرده تا سوپراز بشند.
نفر اول مثل همیشه، بلوم خانم که دختر ش سوفیا، والتور شده. اون داش مون هم که رنگ ش پریده خود والتور که تو این کمیک بلوم والتور که تو فصل سوم مرده رو زنده میکنه.
نفر بعدی، میوسا.دخترش ملودی به سبک دارسی پوشیده. دارسی هم اینجا پرستار بچه میوسا است.
بعدی هم فلورا خانم که دخترش فانا به سبک آناگا پوشیده و بله اون آقا هه آناگا و اون مو طلایی پشتی گاتلوس از جادوگران حلقه سیاه اند از فصل چهارم.این گروه تو اخر فصل چهارم یکی شون مرد و سه تای دیگه یخ بستند، اینکه چطور قرار برگدند و چرا رو نمیدونم. حالا چرا گاتلوس داره سر بلوم داد میزنه. چون بلوم باز کت ش رو پاره کرده و این چندمین بار که گاتلوس داره تعمیرش میکنه.
نفر اخر دختر ایشا ست ولی فکر نکنم فکر خوبی باشه که اوگران بشه. خخخ. چون اون رئیس گروه جادوگران حلقه سیاه بوده و عامل مرگ نابو بوده. اون مو طلایی هم روی هست، از فصل پنجم ولی اینجا کلا شخصیتش تغییر کرده فقط اسم ش رو داره پس نیاز نیست خیلی وارد فصل پنجم بشیم.